خواستنی *******************
یادته گفته بودم که چه بی وفاشدی
دلموشکستی وازغم من جداشدی
یادته گفته بودم قهرم وپیشت نمی یام
دیگه ازتوچاره یاکه مرادی نمی خوام
یادته آتیش به قلبم میزدم برای تو
که بشه پیدایه راهی که بیام به پای تو
نشونی توپرسیدم دادن بهم بی ادعا
پابه پای توبه عشقت اومدم تابه کجا
یادم اومدهمه گذشته وخاطره هام
که مثل اشک میریختن ازغم توی چشام
فکرمی کردم به قما رِپرفریب سرنوشت
که چه کوتاه وغمین قصه بختشونوشت
کی میشه بازم توقلبم جابشی ای اشنا
توروبه اسم سه حرفیت قسمت میدم بیا
غم وازم بگیروغصه وازدلم ببر
یاروبرگردون ورحمی کن به این چشمای تر
امااینباراگه اومدی کنارمن بمون
تاهمیشه واسم ازعشق ووفاداری بخون
حرف رفتن ونزن هیچ وقت دیگه به گوش من
دل بسوزون واسه فریاددل خموش من
یه روزی تموم میشن این کوچه هاوجاده ها
من میمونم تو یه راه خلوت وبی انتها
اگه تو لطفی کنی وبازبدادم برسی
دیگه جزعشق توبه دلم نمی شینه کسی
جزتووعشقت هیچی ندارم این روزا
دل خوشم فقط به لطفت با توسل به دعا
**********************
با تشکر س.شمس
به نام او......................
دارم به خاطر اونهایی که توی خاکهای گرم خوزستان....یا حسین گفتند...وتشنه حتی با وجود داشتن آب...با صورت به زمین خوردند...تا ما بایستیم....مانند زینب کتک بخوریم ولی بایستیم...به خاطر آنها......ا
دارم به خاطر آنهایی که دیدند...که دارند شیمیایی می شوند....ولی بخاطر ما ایستادند....و تک تک...حالا میافتند.....چه خزان زیبایی ،به صد بهار ترجیح دارد....ا
به یاد آن کودکانی که ....رگهای بریده ی پدرشان را دیدند....ا
به یاد آن مادرانی که....استخوان بچه هایشان را بوسیدند......ا
به یاد همسرانی که نگا هشان پشت عزیزشان....هنوز تمام نشده.....ا
به یاد خواهرانی که .....دستان گرم برادرانشان را هنوز....به گرمی حس می کنند....ا
. ما به خاطر آنها متهمیم.....متهم هستیم که بایستیم....ا
و اگر من درس می خوانم....به یاد آنهایی باشد که در طلا ییه ها...رفتند و بر نگشتند.....
به یاد آنهایی که ....صدای حقانیتشان....هم چنان ....در پس این ظلمات....شنیده می شود.....ا
به یاد آنهایی که سرزمینهای خاکی....و داغ خوزستان راانتخاب کردند....آنجا کاخ سلطنت بود.......ا
تمام موجودات ,تسبیح گوی خداوند هستند.....و هیج موجودی را....به احترام این امر آزار ندهیم.....مگر برای رفع مزاحمت آنها...ا
این المنتظر لا قامه الا مت والعوج.....ا
قریب هزار سال آقا...چشم به راه ،منتظرست تا 313 نفر از یارانش کامل شود...و با اذن خدا...بتواند....انتقام مادرش....پدرش.....عمویش.....و جدش.....و عمه اش.....زینب را بگیرد......بیا ید و انتقام سیلی خوردن تشیع پاک علوی را بگیرد......ا
بیاید ...انتقام خون ریخته ی محبان الزهرا را بگیرد.....ا
بیاید.......ندای انا المهدی....را سر بدهد.....و این ندا.......به گوش دشمنان برسد.......ا
بیاید . خون کف پای اسیران کربلا را پاک کند.....و زنجیر های جد ه اش ، امام سجاد را باز کند.......
........................_________________________........................
خدا رو شا هد میگیرم...هر وقت که من دعا خوندم...و خودم رو به خدا و آقام ...نزدیک می کنم...آقام می گه: فکر کنم....این داره میاد تا منو کمک کنه...ا
می خواد جزو یاران من باشه....ا
اما من ...با اعمال زشتم...این دلخوشی رو از آقام میگیرم....!ا
آقام با ناراحتی میگه: تو هم که وا دادی!!!ا
تو هم که نیومدی؟؟؟!!!ا
رفتی...........منو تنها گذاشتی.......ا
خدایا به حق عقیله ی بنی ها شم.....کمکم کن.....تا جزو یاران آقام باشم
تا جزو ....شهدا باشم........
کمکم کن.................ا
حفظ کن منو.................ا
یا حق
.... نوشته هایی از زنده یاد
.که یادش همیشه باقیست.....ا.... ،